جدول جو
جدول جو

معنی شال پس - جستجوی لغت در جدول جو

شال پس
نوعی قارچ، ترسو
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
(پسرانه)
شهپر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
شاه بال، بزرگ ترین پر بال پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
(پِ سَ)
تعبیری تمجیدآمیز از پسری نیکوخصال و مؤدب به آداب و صفات پسندیده. پسر خوب
لغت نامه دهخدا
(پُ)
دهی از دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران. دارای 225 تن سکنه. آب آن از رود خانه گچ سر وچشمه. محصول آن غلات و لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چُ)
مخفف شغال چس. نام قسمی از تنگرس باشد که آن را در آمل بدین نام خوانند و آن نوعی از درخت بادام کوهی است که بنام ارژن نیز خوانده شود. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 261 و درختان جنگلی ایران ثابتی ص 174 و 192)
لغت نامه دهخدا
(شَ چُ)
درختچه ای است در درۀ کتول و جنگلهای مازندران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ لِ پَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش مرکزی صومعه سرا شهرستان فومن. دارای 151 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمۀ محلی و محصول آن برنج و توتون و ابریشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِه)
مخفف شغال به. نوعی از به است که آن را در رامیان و کتول شغال به نیز گویند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 242). توچ. سنگه. به جنگلی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مخفف آن شهپر و بیشتر مستعمل است. (از یادداشت مؤلف). چند پر بزرگ بر بال مرغ که پرواز با آنها انجام میگیرد. (فرهنگ نظام). پرهای بلند بال پرندگان که بر طبقات هوا هنگام پرواز تکیه کند و عمل پریدن را میسور سازد:
از سر تیغش که هست شیر چو پرمگس
کرکس گردون ز هول شاهپر انداخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز، در 30 هزارگزی خاوری قلعه زراس واقع است، در جلگه واقع و هوای آن معتدل است و 320 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه و محصول آن برنج و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از با پس
تصویر با پس
واپس باز پس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه پر
تصویر شاه پر
چند پر بزرگ که بر بال مرغ که پرواز با آن انجام میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز پس
تصویر باز پس
عقب، بر سر فعل در آید بمعنی عقب وا پس: باز پس رفتن باز پس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
زپس سپس از دنبال بعد. یا از پس کسی بر آمدن، قدرت مقابله و جدال با کسی را داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
((پَ))
نوعی عمل جراحی که در آن برای تغییر مسیر یکی از جریان های طبیعی بدن مجرایی فرعی را در محل پیوند می زنند
فرهنگ فارسی معین
شال ترس
فرهنگ گویش مازندرانی
گل پر، برگ گل
فرهنگ گویش مازندرانی
دست شکسته، دست زخمی
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی با عرض و طول و قطر مشخص که در ساختمان به کار ورد
فرهنگ گویش مازندرانی
نیم پخته، برنج یا خوراکی که خوب پخته نشود، نارس
فرهنگ گویش مازندرانی
فاصله ای که بتوان کسی را با فریاد و بانگ بلند متوجه موضوعی
فرهنگ گویش مازندرانی
به جنگلی، درختی است با نام علمی obonga cydonia
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای قدیمی در حوالی قره تپه ی بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
میوه یا غذایی که خوب جویده نشده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت زیگزاگ و مارپیچ شبیه حرکات فریبنده شغال جهت رد گم
فرهنگ گویش مازندرانی
شال دم، نوعی علف هرز دانه دار که دانه های آن به شکل سنبله
فرهنگ گویش مازندرانی
ردپای شغال
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه مردابی که آن چون دم شغال است و در گذشته در تهیه ساروچ
فرهنگ گویش مازندرانی
سبوس شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
پسرخاله
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای پرنده، ترقه، چکاوک که دارای انواع چکاوک آسمانی –
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای انجیر که میوه اش قابل خوردن نیست، نوعی علف هرز گندم زار
فرهنگ گویش مازندرانی
ابله، شیرین عقل، آدم خل مزاج
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچین بستن، قصد ایجاد پرچین، کناره ها و پیرامون چپر
فرهنگ گویش مازندرانی